๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ
مشخصات بلاگ
๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

*
*
م‍ ‍ا ز ن‍ ‍د ه ‍ ب‍ ‍ه ‍ آن‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه ‍ آر ا م ‍ ن‍ ‍گ‍ ‍ی‍ ‍ر ی‍ ‍م
م‍ ‍و ج‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه آس‍ ‍و د گ‍ ‍یِ م‍ ‍ا ع‍ ‍د م م‍ ‍ا س‍ ‍ت
.
.
.

سه شنبه, ۷ اسفند ۱۴۰۳، ۰۲:۱۰ ق.ظ

جای خالی!

شهادت حاج قاسم خیلی سنگین بود؟

شهادت حاج آقا رئیسی خیلی سخت بود؟

شهادت سید حسن خیلی سخت بود؟

 

حساب کنید شهادت امام حسین و یارانش چی بوده. چقدر سنگین و سهمگین بوده

 

بزرگترین مصیبت در آسمان و زمین بوده

"مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض" 

 

نه به خاطر اینکه به طرز وحشتناکی به شهادت رسیدند نه! چون کشتارهایی که نوع جنایتش وحشتناکتر از کربلا باشه تو تاریخ وجود داشته. مصیبت کربلا بخاطر این عظیم‌ترین مصیبت بوده که امام و مولایِ سیدحسن‌ها و حاج قاسم‌ها اونجا به شهادت رسیده!  حضرت عباس اونجا به شهادت رسیده. یارانی به شهادت رسیدن که هرکدوم حاج قاسم و سیدحسن بودن برای اباعبدالله.

مصیبت از دست دادن امام معصوم منصوب از جانب پروردگار بزرگترین مصیبته...

 

 

سال ۱۴۰۳ هم داره تموم میشه

مثل سال ۱۳۹۸...

وماهمچنان ایستاده ایم!

غم شهادت این عزیزان اینقدرسنگینه که نمیشه با کلمات وصفش کرد!

مگر چند نفربودند که دنیا به یکباره خلوت شد!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۰۳ ، ۰۲:۱۰
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
سه شنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ

حسرت!

خیلی بده به یه نقطه ای برسی که حسرت گذشته و جوونیتو بخوری!

بعضی وقتا کلمه ها از رسوندن مفهوم واحساست عاجز میشن!

نمیدونم چه حسیه که افتاده به جونم وهی سرزنشم میکنه که چرا تلاشتو نکردی؟

این بود هدفی که میخواستی؟

شدی یه انسانه.....(حالا گناه دارم زیاد سرزنشم نکنم:)

خب حالا چی میشد باعقل سی سالگی درسن ۱۵ سالگی زندگی میکردیم؟

بعضی روزها این فکر خیلی از وقتمو میگیره ،به خودم میام و متوجه میشم که خیلی وقته رفتم تو‌ فکر گذشته وحسرت از دست دادنش،خیلی دوست دارم باهمین سن برگردم و از ۱۵ سالگی دوباره شروع کنم!

رفیق عزیز! بیدار شو !

داره زمان میگذره مثل برق و باد!

یه روز میرسه تکیه میدیم به عصا و‌میریم به گذشته ها وکاش سوغات سفر به گذشته لبخند روی لبت باشه.

 

راستی!به رسم ادب سلام 😊 

دلم خیلی براتون تنگ شده بود..

من بهترین روزهای عمرمو اینجا گذروندم وهرگز فراموشش نمیکنم.

التماس دعا🙏🏻

 

۸ نظر ۰۹ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۰۰
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۴ ق.ظ

هیچ...

چقدر دلم برای نوشتن تنگ شده ... 

۶ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۰۳:۰۴
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۰۰ ب.ظ

آرزوی محال....

 

خدایا!.

شرمنده که گنده تر از دهانم حرف میزنم

اما ...

من ...

دلم شهادت میخواهد ...

من دلم گنده تر از اعمالم از تو میخواهد...

اما با این اعمال...

 
۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۰۰
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۱۶ ق.ظ

تونظرکن...

 نه میتوانیم بمیریم 

نه میتوانیم زندگی کنیم...

نه میتوانیم همدیگر را ببینیم 

نه میتوانیم همدیگر را ترک کنیم

به تنگنای عجیبی افتاده ایم!

اللهم عجل لولیک الفرج

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۱۶
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۶:۳۴ ب.ظ

علی فروشی نکنیم!!!

روزی حضـرت "علی"(ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.

اصحاب پرسیدند چطور ؟

مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟

شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟

تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.

آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.

مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند .

 

مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان "علی" فروشی نکنیم...!!!

______________________________________________

پ.ن:به مناسبت میلاد امام علی(ع) و روز پدر، با ذکر یک صلوات یادی کنیم از پدرانی که در کنار خانواده هایشان نیستند.ویادی از کبوتران سبکبال وشهدای خونین بالی کنیم که امروز جایشان در کنارفرزندانشان خالی است.

عیدتون خیلی خیلی مبارک..مخصوصا پدران و مردان سرزمینم.روزتون مبارک.

یاعلی

۷ نظر ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۳۴
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۲۹ ق.ظ

سال ۹۸رابخاطر بسپار

این ضرب المثله هست که میگه:سالی که نکوست از بهارش پیداست!

من تازه معنیشو میفهمم!

سالی که شروعش با سیل بود معلومه آخرشم با کروناست

چه معلوم!شاید با بدتراز کرونا تموم بشه.

امسال سال عجیبی بود..

سالی که هیچوقت متاسفانه فراموش نخواهد شد.

سالی  که بعدها از ان به عنوان خاطره ی بد برای فرزندانمون یاد خواهیم کرد.

سال پرماجرا...!

همه ی اینا به کنار ،بدتراز همه شهادت سردار عزیزمون بود که یادمون نمیره..

_______________________

۲ نظر ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۲۹
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۸، ۱۱:۰۱ ق.ظ

بانو ،اجازه هست مادر بخوانمت...!؟


اسماء آب مے ریخت و دست هاے علے (ع) بہ سستے روے پیڪرِ نحیفِ طاهرہ اش بہ بهانہ ے غسل،عدوات را جستجو مے ڪرد...
ڪاشانہ اش چون چشمانش ڪم نور بود و بے فروغ.
خون،اشڪ مے شد و از گوشہ ے چشمانِ اطهرش چِڪہ...
ّبغض ها،اشڪ ها،فریادها و عشق ها حبس شدہ بود در سینہ اش.
اسما مے دید ڪہ چشمانِ دلتنگ حیدر آیات قرآن را تلاوت مے ڪنند!


_یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّآ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ...
اے ڪسانے ڪہ ایمان دارید،بہ خانہ ے پیامبر وارد نشوید،مگر این ڪہ بہ شما اذن دادہ شود...

۷ نظر ۰۹ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۰۱
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
دوشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۸، ۱۲:۱۷ ب.ظ

چه کردند بادلت!

.رهبرم سلام

نمازت قبول...

چه کردند بادلت که اینگونه اشک هایت میریزد

چه کردند که مابین نمازت مکث میکنی و بغض هایت را میخوری

چه کردند با مولایمان که اینگونه بالای سر علمدارش اشک میریزد

۱۶ دی ۹۸ ، ۱۲:۱۷
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
دوشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۸، ۰۳:۵۰ ق.ظ

کاش خواب بود همه اش...

چــقــدر نـبـــودنـت تــلــخ اســت😔😔😔

چـــرا هــیـــچ روضــه ای آرامـمـان نـمـیـــکــنـد؟!

کـمــی بـــیـــشـــتــر از یــکـ داغ!

چگونه باورکنـــم که دیـگر نیستی

دلمان برایــت تـــنـــگ مـــیشود😔

همیشه در دلمان زنده ای ســـردار دلــهـــا❤

۱۶ دی ۹۸ ، ۰۳:۵۰
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...