๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

*
*
م‍ ‍ا ز ن‍ ‍د ه ‍ ب‍ ‍ه ‍ آن‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه ‍ آر ا م ‍ ن‍ ‍گ‍ ‍ی‍ ‍ر ی‍ ‍م
م‍ ‍و ج‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه آس‍ ‍و د گ‍ ‍یِ م‍ ‍ا ع‍ ‍د م م‍ ‍ا س‍ ‍ت
.
.
.

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۹
اسفند
۹۵

سالی که بهارش قدم فاطمه(س) باشد

صدها برکت از کرم فاطمه(س) باشد

امید که یک مژده ز صدها خبر خوش

پیغام فرج در حرم فاطمه(س) باشد


یه مادرهایی هم هستند

که این روزها ، خودشان

می روند و می نشینند

کنار فرزندان خود

و از آرزوهایشان می گویند

از دل خوشی هایی که برای  خوشی دیگران فدا کردند ..

ولادت بانوی مهربانی ها، کوثر عالم، حضرت زهرا (س ) بر مادران، بانوان  و رهروان آن حضرت مبارکـــــــ

  • موافقین ۸ مخالفین ۰
  • ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۰۴
  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
۲۸
اسفند
۹۵

در هیاهوی شب عید تو را گم کردیم

غافل از آنکه شما اصل بهاری آقا..

چنین که یــخ زده ایمان من اگر هر روز 

هـزار بـار بـیـاید بهـــــار کـافی نیست 

خودت دعـــا کن ای نازنیــن که برگردی 

دعای این همه شب‌زنده‌دار کافی نیست 

  

نگاه می‌کنم به خودم و به دور و برم... سیاهی... سیاهی... شده‌ام مشکی پررنگ... پرکلاغی..

تشنه‌ام... تشنه کمی سپیدی که از خویش دریغ کرده‌ام...

می‌خواهم بگویم از آنچه در دلم جاری است... اما ... آقای بی قراری هایم خبر داری از آنچه بر من رفته و می‌رود... دستم بگیر، مگذار غرق شوم... اینجا میان مردم، در تنهایی... آه تنهایی!... هیچ‌گاه دست از سر دلم بر نمی‌داری. 

دلم باید به آهستگی حمل شود، چون ترک خورده ... شکستنی است.

صورت خیس از اشکم زیر هجوم داغ غربت به سله نشسته... نمی‌دانم پشت کدامین دیوار این شهرهای آهنی، یاد شما را جا گذاشته‌ام...

آه دلم! که توبه‌هایش مایه خنده فرشته‌ها شده، اما... همان که هیچ آبرویی ندارد پیش خدا... همان که هنوز به عشق جمعه‌هایت زنده است... همان که لحظاتی ست که برای آخرین بار توبه‌اش را ریختم توی جعبه‌ای از امید و دادمش دست فرشته‌ای که برسوندش دست خدا...


 روی جعبه نوشته شده بود...


دیوارها چقدر بلندند... بلند به اندازه قامت گناهانم...

 قد و قامت توبه‌هایم آنقدر کوتاه شده که حتی پرچین‌های باغ سرما زده همسایه هم برایم به دیوارهای برجی می‌ماند تسخیر ناشدنی.

آقا جان دست دلم را بگیر... مگذار مسخر اغیار شود... 


أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج

  • ۲۸ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۰۰
  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
۱۱
اسفند
۹۵


خوش بحال بقیع!

خوش بحال کفتران بقیع!

خوش بحال بادهای سرگردان بقیع!


نفس کشیدن درحوالــــ ـــــی تو

رویای پُرتکرارِ لحظه های من است.


هزارسال است

که چشمِ اهل زمین،براه نشانیِ تو خشک شده؛ مــــ ـــ ـــادر

شهادت بی بی دوعالم حضرت فاطمه زهـــرا*س* بر ساحت مقدس امام زمان عج وشیعیان آن حضرت تسلیت

  • ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۰
  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
۰۸
اسفند
۹۵

بسمـ ڒب أڵزۿـــــړٱ(س)

لَگدی خورد به دَر،، در که نه،، دیوار شِکَست..

خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست...

سَمت دیوار و دَر آنقَدر هُجوم آوردند...

عاقِبَت پَهلوی آن مادَر بیمار شِکَست...

توی آتَش نِگران بود و به خود می پیچید...

استخوانهای ضَعیف تَنَش اِنگار شکست...

کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت...

سینه ی زخمی او با نوک مسمار شِکَست...

اللّهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها [و السّرّ المستودع فیها] بعدد ما أحاط به علمک.

بارپروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامی‌اش و فرزندان عزیزش [و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی]، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد.


....وسرالمستودع فیها...

  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...