ســلام برآقـــــا
دگر از سفـــره ۓ دل
طعــم صفـــا رفــت
بیـــــــــا...
تو رو تو گریههام حس کرده بودم؛ سر سجادههای بی قراری؛
با این چشمای خواب آلوده و خیس ..ببین سخته چقد چشم انتظاری
خدا می دونه که تا کی قراره مث خورشید پشت ابر باشی
تا کی باید دلیل خستگیمون واسه این انتظار و صبر باشی
چه کاری بر میاد از دست دنیا جز اینکه واسه تو دیوونه باشه
آخه مهمونی که انقد عزیزه خودش می تونه صاحبخونه باشه
با دستایی که رو به آسمونن یه عمره که فرج خوندیم ..برگـــــــرد
تموم جمعه ها رو بغض کردیم یه عمره منتظر موندیم، ...برگـــــــرد
همه وقتاییو که خواب بودم شاید از چشم تو افتاده باشم ....تو برگـــــــرد...
قول میدم جمعهی بعد واسه اومدنت آماده باشم...
_________________________________________________________________
خدا کنه بهم نگی تمومه فرصتت ..دعا بکن که خوب بشم آقا به حرمتت
یه کاری کن که من،
- ۱۳ نظر
- ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۴۵