๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

*
*
م‍ ‍ا ز ن‍ ‍د ه ‍ ب‍ ‍ه ‍ آن‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه ‍ آر ا م ‍ ن‍ ‍گ‍ ‍ی‍ ‍ر ی‍ ‍م
م‍ ‍و ج‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه آس‍ ‍و د گ‍ ‍یِ م‍ ‍ا ع‍ ‍د م م‍ ‍ا س‍ ‍ت
.
.
.

آخرین نظرات

احترام به مادر یا حق همسر

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۰۴ ق.ظ

دیروز یکی از دوستان برای من لینک یک وبلاگی رو فرستاد و گفت نظرت درمورد دوتا پست آخرش چیه؟

رفتم تا مطالعه کنم و نظرمو بدم که وبلاگ آشنا دراومد!

قبلا هم یک همچین پستی منتشر کرده بودن ومن کلی باهاشون بحث کردم 

برخلاف میل باطنیم ، مطالب رو خوندم و خیلی خیلی جا خوردم وناراحت شدم ازاین همه تنفر و کینه! وعقده

معلوم نیست چرا چنین دیدگاهی نسبت به جنس زن دارن! قطعا ریشه درمسئله ای داره که باید ریشه یابی بشه..

مطلب درمورد اولویت همسر یا مادر بود مطلب دوم هم درمورد زشت بودن زنها ،که کلا زشت هستن .بود.

قبلش بگم اینایی که مینویسم نظر شخصی خودمه 

ودرآخر دوست دارم شماهم نظر خودتون و دیدگاهتون رو بیان کنید.

همین اول مطلب عرض کنم که پدر و مادر جایگاهشون در زندگی خیلی خیلی فراتراز اون چیزیه که ما درموردش حرف میزنیم .پس مقایسه پدر ومادر با شخص دیگری کاملا اشتباهه.واحترامشون درهرشرایطی واجبه.(هرشرایطی)

وقتی دوتا جوون تصمیم میگیرن باهم تشکیل خانواده بدن باید شریک غم و شادی هم باشن.باید شخص اول زندگی هم باشن‌.اون دختر غریبه ای که با یک آیه  میشه نزدیک ترین فرد زندگیه یک مرد !.تو خونه پدرش هیچی کم نداشت بخدا....میخورد و‌میخوابید وبه تفریحات و کلاس هاش میرسید...کُلفَت نیاوردی تو خونت که از خواب که بیدار میشه، میشوره ،میسابه ، میپزه (برای بچه هات هم دکتره ، هم معلمه ،هم آشپزه و...)..آخر سرهم تو بیایی و بهش بگی اولویتم مادرمه ها ...اول اون بعدپدرم بعد بچه هام بعدش تو(حالا اگه خواهر برادراتونم نزارین تو اولویت)! انصاف داشته،باشین یه ذره!

اون دختر با هزارتا اُمید و آرزو پاشو گذاشته تو خونه تو!!!

مادر تو اولویت زندگی پدرته پس الکی زندگی رو به کام خودت زهر نکن..

توعه مرد ،اگه زنت اولویتت باشه ،زنت هم قطعا احساس امنیت میکنه تو خونه تو.

زن مگه لباسه که هروقت دلت رو زد عوضش کنی ؟( درمطلبشون عنوان کردن که زن رو میشه عوض کر ولی مادر رو نه)

بجاش محبت کن به زنت تا مادری کنه درحق بچه هات..زنی که محبت نبینه، ارزش نبینه واحترام نبینه پژمرده میشه ..

شماخودتون دوست دارین پدرتون ، مادرتون رو سوم یا چهارم شخص زندگیش قرار بده؟

بچه ها وقتی رفتار محبت آمیز وعاشقانه پدر ومادر رو ببینن قطعا فرزندان سالمی بار میان.زن وشوهر باید مثل یک روح در دو بدن باشن.(اگه درست گفته باشم:)

بچه ها نظاره گر رفتار پدر ومادرشونن.بچه هایی که امید اول و آخرشون پدر ومادر هستن.

همونطور که فرزند وظیفه داره به مادرش احترام بزاره، همونطور هم حق نداره به زنش ظلم کنه.

وابستگی بیش ازحد به والدین، برخلاف جریان طبیعی زندگیه

برای حفظ زندگی مشترک باید اولویت رو به همسرتون بدین.

حرف زیاده ولی میترسم خسته بشین و نخونین:/

تاهمینجا کافیه

امیدوارم لُبّ مطلب رو‌رسونده باشم.

۰۴/۰۶/۲۷
سائل الزَّهرا♡

نظرات  (۱۰)

تو پست آخرشون دقیقا همینو ازشون سوال کردم که کاش یه بار بگید چرا انقد از زن‌ها متنفرید که گفتن نیستم و این‌ها. ولی از همه کلماتشون این نفرت مشهوده. قدیم زیاد باهاشون بحث کردم و بی‌نتیجه بوده. الان دیگه اینکارو نمی‌کنم، می‌دونم جدله. اما با شما موافقم.

پاسخ:
کاملا مشخصه تنفرشون ..تو یه پستی خودشون گفتن که قبلا بدم میومد از زن جماعت ،ولی الان نظرم عوض شده.
یه بی احترامی در جملاتشون نسبت به خانوما هست که دلیلشو نمیدونم.
من به عنوان مادر وظیفه دارم پسرم رو جوری تربیت کنم که فردا در حق هیچ دختری جفا نکنه.بخدا که اصلا راضی نیستم.

درجواب یه بنده خدایی هم که مخالفش بود گفت ایشالا پسرداربشید و‌زنش تمام پسرتون رو صاحب بشه.
۲۷ شهریور ۰۴ ، ۰۹:۲۱ 💕 پسر خوب 💕

تا ازدواج نکردی اولویت اول و آخر پدر و مادرن، بعد ازدواج اولویت اول همسر میشه...

اما..

اما احترام به پدر و مادر باید بیشتر هم بشه، هیچ وقت و هیچ وقت حق نداریم کوچیکترین ناراحتی ای برای پدر و مادر ایجاد کنیم...

اولویت بعد از ازدواج میرسه به همسر و از دست رفتن اولویت پدر و مادر میشه مازاد احترام به اونها...

امیدوارم منظورمو رسونده باشم

پاسخ:
 درسته

تاکید کردم احترام به پدر ومادر (درهرشرایطی) واجبه
به نوعی میشه (احترام‌به پدرومادر و رعایت حق همسر)


دیدم که وقتی اولویت مرد ،همسرش باشه ، وقتایی که مرد خونه نیست و نمیتونه به مادرش کمک کنه ، زنش این رو وظیفه میدونه که بجای همسرش به کمک مادرشوهرش بره .

ولی اگه اولویت ، مادرش باشه ،زن خونه این رو یک تهدید میبینه و ممکنه کار به دشمنی هم بکشه..واین یعنی زندگیت روی آبه

من کاملا با شما موافقم 

احترام ب والدین سر جای خودشه اما یک دختر وقتی ازدواج می‌کنه همه زندگیش میشه شوهرش. اون وقت اگه مرد در هر شرایطی بگه همیشه حق با خانواده خودشه و اولویت خانواده خودشون پس چرا دیگه اصلا ازدواج کرد؟ میموند پیش همون خانوادش ...

کاش خانواده اقایون این چیزا رو میفهمیدن... :/ 

پاسخ:
احسنت کاملا درسته
اگه خیلی بهشون وابسته ای ،دیگه چرا ازدواج کردی!!!

خیلی از زندگیا بخاطر همین دخالتها ازهم پاشیدن
بعضی از مادرا خیلی وابسته پسرشون هستن و این خودش زمینه یک دخالت میشه.

ای کاش...
۲۷ شهریور ۰۴ ، ۱۱:۵۴ 💕 پسر خوب 💕

آره

حرف قشنگی بود

مهم اینه که به دختر و پسرمون انسانیت رو یاد بدیم

انسانیت یعنی محبت بدون انتظار بازگشت...

انسانیت خیلی خوبه که خدا برای ما گذاشته

پاسخ:
ان شالله که بتونیم 
جوری تربیتشون کنیم که داماد یا عروسمون درحقمون دعا کنن نه نفرین

میدونین بعضی مادرا ی جوری برخورد میکنن انگار اون عروس بدبخت دشمن پسرشونه و همش باید خودشون از پسرشون مراقبت کنند 

ی لحظه هم فک نمیکنن ک وقتی پسرشون این دختر رو دوست داره و کنارش حالش خوبه چرا اینا باید کاسه از اش داغ تر بشن ؟ و هی تو زندگی شون دخالت کنند...

 

من ک خیلی دلم پره ... :( 

پاسخ:
اره واقعا 
میدونید دلیلش چیه؟ وابستگی زیاد
مادر ،هم خودش وابسته پسرشه ،هم پسرشو وابسته خودش کرده.
خیلی معذرت میخوام که اینو میگم ولی دلیل اینم برمیگرده به کمبود محبت مادر از طرف پدر.....مادر اگر از پدر محبت ببینه و همون بحث خودمون زن و مرد اولویت هم باشن ، مادرهم کمبودهاشو با محبت زیادی به پسرش جبران نمیکنه ..
که این رویه بشدت زندگی پسر رو تحت تاثیر قرار میده.

من میگم باعروس نباید بدرفتاری کرد، همین که مسئولیت رسیدگی به پسرت یا برادرت رو برعهده گرفته و پسرت باهاش خوشه کافیه.

آخ چقد دقیق و درست گفتید 

ولی ی چیزایی انگار رنج زندگی آدمه...دیگه درست نمیشه ، همون روابط اجباری ک آقای پناهیان میگن ...

من ک فقط با کم کردن رفت آمد و روابط می‌خوام خودمو کمتر در معرض آسیب قرار بدم ...هر راه دیگه ای امتحان کردم جواب نداد 

پاسخ:
برای گفتنش اکراه دارم ، ولی میگم
تو یه جمع بودیم تقریبا بیست نفر ، پدر شوهرم از دستپختم تعریف کرد و گفت به حاجی خانم میگم توهم  اینطوری بپز ..مادرشوهرم ناراحت شد وگفت که دستپخت من چشه و...(جمع بچه ها ونوه هاشون بودن و غریبه ای نبود، چون پدرشوهرم از خانومش بد نمیگه جایی)
همسرم که ناراحتی مادرشو دید ،زود گفت عوضش منم دستپخت مامانو دوست دارم ...من فهمیدم بخاطر ناراحتی مادرش اونطوری گفت ولی حال منم گرفت.
توخونه بهش گوشزد کردم که دیگه بخاطر خوشحالی مادرت نبینم منو تو یه جمع خراب کنی..گفت ندیدی حال مامان گرفته شد؟ گفتم حال منم تو گرفتی ..ندیدی؟؟
میتونستی بدون خراب کردن من از دستپخت مادرت دفاع کنی!

یه چندباری ناخواسته از این اتفاق ها افتاد ولی الان خیلی کم شده...

درسته یه چیزایی دیگه درست نمیشه
ولی یه چیزایی هم به مرور و تکرارش تغییر میکنه
درکتون میکنم که الان درچه حالی هستین
ان شالله که به مرور این رنج ها کم بشن.
کسی دلش به حال زندگی ما نمیسوزه..این خودمونیم که باید مواظبش باشیم.

۲۸ شهریور ۰۴ ، ۰۸:۰۵ سایه های بیداری

پیش از هر سخنی ، 

دو عذرخواهی پیشاپیش : 

اول : طولانی بودن مطلب ( با تمام تلاشی که برای کوتاه نوشتن کردم ) 

دوم : تمثیل به ظاهر نه خیلی مودبانه . 

 

موضوع « احترام به ..... »  چند بار خواندم و همچنین نظر سایر عزیزان را . 

یک نقص اساسی ، هم در موضوع و هم در نظرات می بینم 

که متاسفانه هیچ کس توجهی به آن نکرده

و فقط داوری در صورت قضیه فرموده آند . 

یعنی از ریشه یابی اصل قضیه 

یا پرهیز نموده آند یا اصلا توجه نکرده اند . 

 

جمله ای منتسب به طالقانی هست که میگوید : 

بعد از شورش 57 عده ای تصمیم گرفتند که 

« شهر نو » تهران را تخریب کنند . 

طالقانی گفت : این کار را نکنید . اول فرهنگ سازی کنید 

بعد فرهنگی درست به جای اون فرهنگ غلط جایگزین کنید ،

و سپس جایگاه پیشین را تخریب کنید. 

و به طور خلاصه در یک جمله گفت : 

هر خانه ای ، نیاز به یک توالت دارد ، 

اگر آنجا را تخریب کنید 

یک شهر را به گوح میکشید . 

 

این همان ریشه یابی هست که طالقانی موضوع « شهر نو » را 

با نگاه و اندیشۀ آینده نگری و نیک اندیشی نگاه میکرد . 

اما کسی گوش به حرفش نکرد و همۀ « شهر نو » های شهرهای بزرگ را

تخریب کردند و کل جامعه را به گوح کشیدند . 

و « شهر نو » را از یکی دو تا کوچۀ بن بست 

به تمام شهر سرایت دادند . 

 

این دیگه موضوعی نیست که بگویید : بزرگ نمایی میکنم

همۀ شما کم و بیش ، نمونه ای از آن را در کوچه و خیابان دیده آید . 

 

و اما اینجا به یک سوال میرسم : 

آیا تا کنون شنیده آید که در گوشه ای از جهان ( نه فقط در ایران ) 

فاحشه خانۀ « مرد » دایر شده باشد ؟ 

منظورم همجنس بازان نیست . 

همانطور که در اکثر شهرهای دنیا ،

فاحشه خانۀ زن ، برای ارضای شهوت مردان دایر است 

یک فاحشۀ خانۀ مرد نیز برای ارضای شهوت زنان دایر بشه . 

نه دیدید و نه شنیدید . 

چون یه همچین چیزی وجود ندارد . 

و دوباره سوال : چرا نیست ؟ 

پاسخ سوالتان را « بودا » میدهد : 

 

گویند بودا وارد روستایی شد .

دیر هنگام بود و چیزی به تاریکی هوا نمانده بود 

بودا با خود اندیشید : 

به روستای بعدی نمی‌رسم 

پس بهتر است امشب را در همینجا منزل کنم . 

جویای جا و مکان یک شب استراحت شد .

اما کسی پاسخ مثبت به بودا نداد . 

مأیوس شد و نمی‌دانست آن شب را کجا ماوا کند . 

زنی پیش آمد و گفت : امشب را در خانۀ من سحر کن . 

 

همینکه زن دور شد ، 

کدخدای ده به بودا نزدیک شد و گفت : 

اون زن فاحشه است . به خانۀ وی نرو . 

 

بودا نگاهی به کدخدا کرد و گفت : 

« در هیچ روستایی ، هیچ زن فاحشه ای یافت نمی شود ، 

مگر اینکه تمام مردان آن روستا ، « هرزه » باشند . 

 

این هم نگاه و دید ریشه یابی بودا . 

 

یکی از دیدگاههای غلط نگاه غلط مردان به زنان ، 

تناقض در موضات مطرح شدۀ دینی و مذهبی در جامعه است . 

 

چند روز پیش ، بانو ( سارا سماواتی منفرد ) در وبلاگ : مخروط ... ، 

مطلبی مرقوم فرموده بودند در رابطه با نگاه و عملکرد ناروایی که 

از جانب همسرشان رخ داده بود . 

هر کسی نظری داده بود و یک ناشناس نیز . 

اون آقا یا خانم ناشناس ، آیه ای از سورۀ انفال ( اگر اشتباه نکرده باشم ) 

آورده بود که مضمون آن این بود : 

« اگر همسران شما نافرمانی کردند ، 

اول آنها را نصیحت و پند دهید 

و اگر دوباره نافرمانی کردند 

بستر شبانۀ آنها را ترک کنید 

و اگر باز هم اتفاق افتاد

آنها را تنبیه بدنی بکنید » 

 

اینکه این آیه ، شأن نزولش چیه ، در چه رابطه و به چه علت ، 

و بر چه اساسی و در چه زمان و مکانی و مخاطبش چه کسی یا کسانی بوده ، 

من نمیدانم و هیچ هم دلم نمی خواهد بدانم . چون هرگز کاربردی در زندگی من نخواهد داشت . پس چه لزومی دارد از شش هزار و اندی آیۀ قرآن ، 

انگشت تاکید بر روی همین یک آیه بگذارم . 

بنده در همان مطلب بانو منفرد نیز عرض کردم که به جای تمرکز روی این آیه ، 

این ناشناس محترم ، می‌توانست به آیاتی مراجعه کند ( مثال هم زدم ) که 

حال خوب کن باشد ، نه نمک بر ریش . 

 

فکر کنم به حد کافی طولانی و حوصله بر شد . 

حرف بسیار است .

اما مکان و زمان محدود 

و 

تحمل ها ، بسیار اندک و ناچیز . 

و 

سخن آخر اینکه : 

بدون ریشه یابی اصل موضوع 

قطعا اندیشۀ ما از واقعیت و حتی حقیقت موضع دور خواهد شد . 

با آرزوی سلامتی و تندرستی . 

 

 

پاسخ:
اینکه با این دقت و عمق، هم مطلب بنده و هم دیدگاه سایر عزیزان رو مطالعه کردید، سپاسگزارم

این وسط یه اشاره ای بکنم به اینکه من یجایی خونده بودم که دختر آیت الله طالقانی میگفت پدرم با تخریب فسادخانه موافق بودن.
بنظر بنده حفظ فساد خانه به معنای پذیرش ومشروعیت بخشیدن به فساد هست.
بگذریم موضوع چیز دیگه ای هست پس زیاد مانور نمیرم روش.


تقریبا موافقم ، هر دو مسئله، چه فسادخانه و چه اولویت مادر/همسر، مثال‌های بارزی از این هستند که وقتی ما از نگاه ریشه ای  فاصله می‌گیریم و به پاک کردن صورت مسئله یا  انتخاب های تقابلی وسطحی  روی میاریم ،... نه تنها مشکل رو حل نمی‌کنیم، بلکه اونو پیچیده‌تر کرده و حتی ممکنه آسیب‌هایی ایجاد بشه..

شما میفرمایید که از بین هزاران آیه و حدیث خوب، چرا برخی افراد می‌روند و آیه‌ای رو پیدا می‌کنن که حال آدم رو بد کنه؟
حق باشماست، به جای پرداختن به ریشه ها (یعنی چطور یک فرد می‌تونه روابط سالم و متعادلی با افراد مهم زندگیش داشته باشه؟ چطور مهارت‌های ارتباطیش رو تقویت کنه؟ یا چطور مرزها و انتظارات رو مدیریت کنه؟)، وارد یک بحث سطحی و اغلب بی‌ثمر می‌شیم که هدفش تنها انتخاب کردنه! 




۲۸ شهریور ۰۴ ، ۰۹:۱۶ سایه های بیداری

در ضمن احیانا اگر برخی سروران گرامی 

علاقه به کتاب خوانی داشته باشند ، 

دو کتاب ، 

اگر چه مستقیم

در مضمون مطلب نگاشته شدۀ بانوی محترم دخیل نباشد ، 

اما برای وضوح و آشکار شدن برخی علل رفتاری برخی افراد جامعه 

که درگیر تفکراتی بسته و محدود هستند ، 

و همچنین ریشه یابی و روان شناختی جوامع محدود نگر کج اندیش ، 

میتواند مفید به فایده باشد . 

هر دو کتاب ، به صورت رمان نوشته شده 

و از قلم شیوا و گیرایی بهره جسته 

که مانع خستگی ذهنی خواننده میشود . 

 

اولی کتاب « باشرفها » 

نوشتۀ : « ع . راصع » 

مضمون کتاب در رابطه با

انحراف برخی دختران و زنان این سرزمین 

در مقطعی از تاریخ معاصر است 

که نویسنده سعی دارد در خلال داستان ، 

علل و دلایل این انحراف را بیشتر و بهتر آشکار کند . 

اگر چه گاریچی های ( سانسورچی‌ها ) 

وزارت فرهنگ و هنر آن زمان همانند وزارت ارشاد کنونی 

سخت کوشیده آند که داستان را طوری قیچی کنند 

که مفهومی از آن به دست خواننده نرسد . 

اما خوانندۀ هوشیار 

همیشه برتر از این گاریچیها عمل میکنند 

و رو سیاهی همیشه برای زغال می ماند 

و زمستان میگذرد . 

چنانچه آن زمستان گذشت 

این نیز میگذرد . 

 

کتاب دوم ( شوهر آهو خانم ) به نوشتۀ علی محمد افغانی است . 

این کتاب به داستان مردی تقریبا مسن می پردازد 

که به عشق ( بخوانید هوس و شهوت ) پیری دچار میشود 

که میتوان گفت 

آینۀ تمام نمایی از مردان هرزه ( به روایت بودا ) هست 

که با استفاده از برخی گشایشهای مذهبی و دینی در مورد مردان 

که با همان کج اندیشی به ظاهر ،

آزادیهای مذهبی مردان ، نسبت به زنان 

« خر » خویش در میدان افسار گسیختگی 

زیر سایۀ همان اندیشه های غلط 

جولان میدهد ، بی آنکه گوشۀ چشمی 

به انسانیت انسان داشته باشد . 

آزادی تعدد زوجین برای مردان 

ظلمی بی نهایت 

برای زنان و دختران این سرزمین است . 

 

روزی دوستی پرسید : 

کدامیک از این سه درد ، به نظر تو دردی هولناک

و تحمل ناپذیر است : 

سوختگی ؟ 

زایمان ؟ 

و درد کلیه ؟ 

گفتم : هیچ کدام 

پرسید : پس چه دردی ؟ 

گفتم : درد هوو 

هولناکترین و سخت ترین درد است .

دردی بی درمان 

که آدمی ( زن ایرانی ) را 

روزی هزار مرتبه میکشد . 

کاش میشد 

گوشۀ بسیار بسیار اندکی از این درد را 

در بیضۀ این مردان هرزه تزریق کرد 

تا بفهمند که کشتن « روح و روان » یک زن 

چقدر درد دارد . 

 

به امید روزی که در این سرزمین ، 

دختران و زنان ایرانی 

آزاد و رها از هر گونه ظلمی باشند . 

پاسخ:
خیلی ممنون
ان شالله که به درد دوستان بخوره


ممنون از وقتی که گذاشتین

سلام

روزتون بخیر

من مطلبی در این مورد نوشتم

اگر دوست داشتید مطالعه بفرمائید

پاسخ:
سلام 
عاقبتتون بخیر

لطف کردین ،چشم حتما
۲۸ شهریور ۰۴ ، ۱۷:۳۳ سایه های بیداری

دختر طالقانی 

چشم بسته غیب فرمودند . 

 

طالقانی انسانی نبود که چشم بر روی 

به قول شما فساد خانه ببندد . 

اما ایشان انسانی واقعیت بین بود . 

 

در آن اوج احساسی ( نه انقلاب ) که تمام 

مشروب فروشی ها و میخانه ها و هر آنچه از آن 

بوی فساد می آمد ، 

تار و مار شده بود 

طالقانی خوب می‌دانست که بود و نبود 

اون فساد خانه ها هیچ تاثیری در روال مثبت سیر 

جامعه ندارد . 

چون علنا نه کسی در آن روزها جرات و جسارت ورود 

به همچین جاهایی را داشت و نه رغبت . 

پس بی برو برگرد ، اون لانه های فساد 

به زودی در انزوا به تعطیلی و بایکوت کامل می‌رسید . 

و ساکنین مجبور یا مختار آنجا 

می بایست

چاره ای نو برای خویش و آیندۀ خود می اندیشیدند .

لذا از نظر روند و انتشار فساد 

کاملا زمین گیر شده بودند . 

و طالقانی این را خوب میدید و میفهمید . 

و برای همین هم می‌گفت شتابزده عمل نکنید . 

بگذارید جامعه در مسیر عادی خود ، 

زشتی ها را پس بزند . 

البته با روی آوردن به زیباییها . 

وی ! 

روانشناختی آن روز جامعه را 

بیش و بهتر از هر کسی تحلیل میکرد . 

 

آقا این کد امنیتی یعنی چی ؟ 

خوشتان میاد مردم را اذیت کنید ؟

پاسخ:
چه عرض کنم
درمسائلی که اطلاعاتم کافی نیست بهتره زیاد بحث نکنم:)
نه مخالفم ،نه موافق



برای جلوگیری از اسپم!
بعدازاینکه شماگفتین حذف کردم ،کلی پیام جدید اومد که من اذیت میشم وهی باید پاکشون کنم.
قسمت هرزنامه

چرا باید از اذیت شدن بقیه خوشحال بشم؟
چشم حذفش میکنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">