๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

*
*
م‍ ‍ا ز ن‍ ‍د ه ‍ ب‍ ‍ه ‍ آن‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه ‍ آر ا م ‍ ن‍ ‍گ‍ ‍ی‍ ‍ر ی‍ ‍م
م‍ ‍و ج‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه آس‍ ‍و د گ‍ ‍یِ م‍ ‍ا ع‍ ‍د م م‍ ‍ا س‍ ‍ت
.
.
.

آخرین نظرات

  • ۲۸ مرداد ۰۴، ۱۴:۵۱ - هو مورو :)))))

سراب

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۰۲:۳۰ ق.ظ

هرکاری کردم نتونستم منصرفش کنم...همه تلاشمو کردم که نره ولی هردوپاشو کرده بود تویه کفش که باید برم..راه دیگه ای برام نمونده..چاره ای ندارم، همه راه هارو امتحان کردم نشد... درکم کن خواهرمن!!

قسمم داد به مامان چیزی نگم

گفتم من نمیتونم از مامان مخفی کنم ،استرس میگیرم !اصلا اگه بچه هاتو بزاری پیش من ،قطعا مامان که میاد خونمون، میفهمه وازم میپرسه اینا اینجا چیکار میکنن، من چی بگم بهش؟

.گفت باشه میگم به مامان ولی نمیگم دارم میرم اسلیو ،خیلی جزئی میگم که توهم استرست بیاد پایین..میگم دارم میرم بوتاکس معده..

روز اربعین بود خونه مامانم یکم بحثمون شد...به مامانم گفت ولی نه اونچیزی که هست رو ومامانم طبق معمول پشتش دراومد ....چشمامو بستمو هرچی به ذهنم میرسید اوردم به زبونم..گفتم شوهرت از خداشه که تو یه چیزیت بشه

یکمم به مامانم توپیدم که تو ازبچگی نمیتونی جلوی دخترتو بگیری و همیشه پشتشی مثل یه کوه...

شوهرخواهرم اومد کمی هم به اون غر زدم که همش تقصیر توعه که خواهرم الان این تصمیمو گرفته..شوهرخواهرم خیلی آرومه وبا آرامش خواست با توضیحاتش آرومم کنه..گفت بخدا همین حرفاتو منم بهش گفتم ولی تصمیم خودشو گرفته ویکساله که داریم تحقیق میکنیم...گفتم توهم نمیتونی زنتو کنترل کنی.اصلا دیگه به من ربطی نداره خوددانی....اعصابم کامل بهم ریخته بود ومثل همیشه من تنها موندم...

.

آخرش کار خودشو کرد و چندساعت پیش راهی شدند سمت تهران

فقط سه سال از من کوچیکتره..موقع خداحافظی که بغلش کردم ،گفتم آخرش کارخودتو کردی چندثانیه محکم بغلم کردو بعد رفتند...

از بچگی خیلی زود از راه به در میشد..خیلی زود گول میخورد

همیشه باید همه چیو خودش تجربه کنه..

میدیدم یه مدت این بلاگرای عمل معده رو دنبال میکنه نگو بازم فکرای جدید تو سرشه..

.

اینستارو که باز می‌کنی، یه عالمه بلاگر می‌بینی که دارن از زندگی رویایی بعد از عمل اسلیو معده می‌گن. همه‌ش شده وای چه خوب شد..چقدر راحت لاغر شدم...اصلاً نفهمیدم کی وزنم کم شد...یه جوری وانمود می‌کنن که انگار عمل اسلیو معده یه جور جادوئه! یه جوری که انگار هیچ سختی‌ای نداره، هیچ عوارضی نداره، هیچ هزینه‌ای نداره.

ولی اینا دارن فقط اون روی سکه رو نشون میدن. دارن فقط خوشی‌ها رو به رخ می‌کشن. تو اینستا که کسی از درد و خون‌ریزی و عوارض بعد از عمل فیلم نمی‌ذاره! کسی نمیاد بگه که چقدر بعد از عمل  مشکل پیدا کرده، چقدر داره دارو مصرف می‌کنه.

اگه این بلاگرا نبودن ،هیچ وقت هیچ کسی مثل خواهر بدبخت من سراغ این کارا نمیرفت...اینا درقبال عمل رایگان مجبورن تبلیغ کنن ورضایت داشته باشن...

نمیدونم دیگه چی بگم

۰۴/۰۵/۲۹
سائل الزَّهرا♡

نظرات  (۵)

عزیزم.. الهی هرچی خیره براش باشه و به سلامتی بگذره.

پاسخ:
ممنونمم از دعای خیرتون ♡♡♡
۲۹ مرداد ۰۴ ، ۰۸:۵۴ 💕 پسر خوب 💕

با عرض سلام

یه پست گذاشتی خواهرم که فقط من باید نظر بذارم...

همسر منم عین خواهر شما که با لجبازی کار خودشو میکنه، کار خودشو کرد، اونم دنبال لاغری بود، چون هیکلش درشت بود و قدش بلنده تپلیش به چشم نمیومد، اما رفتیم تحقیق و منم زیاد گفتم که نرو بدنتو خراب میکنی و فلان، اما رفتیم، اون بیش از یکسال تحقیق کرد و بهترین دکتر مشهد رو انتخاب کردیم (واقعا بهترینه و یه کادر عمل و بعد از عمل و ورزشی و تغذیه و همه چی داره و ریز به ریز کارایی که باید انجام بدی رو بهمون گفتن)، جالب اینجاست که قبلش یه دونه سرم نزده بود و میترسید

منم منطقی بخوای حساب کنی خیلی مخالف نبودم، چون به نظرم چاقی خیلی بدتر از عوارض عمله، دکترشم جوری بود که اگه لازم نداشتی عمل نمیکرد...

عمل همسر بای پس معده بود، الان حدودا 70 کیلو وزن کم کرده و حدودا دو سالی از عملش میگذره، هر روز پیاده رویی رفتیم با هم و کلی زندگیمون ورزشکاری و بهتر شده

چرا دروغ بگم، زندگی ما خیلی سالمتر و بهتر از قبل شده، غذای کم چرب، ورزش بیشتر، دوری از قلیونی که هر شب میکشیدیم، و اینکه کبد همسر گرید 3 بود که الان از کبد چرب خارج شده...

مدام هم چک میشه و همه چیزش سرجاشه...

من پیشنهاد میکنم پشت خواهرتون باشید چون چند ماه اولش خیلی سخته....

عمل خیلی خوبه به شرطی که رعایت بعدشم بکنی و نذاری پوستت بیوفته و یا دوباره برگردی...

پاسخ:
سلام
خواهرمن زیاد چاق نبود که چاره ای جز عمل نداشته باشه.. فقط چون نمیتونست جلوی اشتهاشو بگیره  کم کم خودشو ول کرد ..باشگاه میرفت شهریه میداد واصلاااا نمیرفت..کلی دکتر رفت داروهاشو گذاشت رومیز فقط نگاش کرد..چندتا طب سنتی بردمش از این داروها هم بجای دکور استفاده کرد..
حق میدم کلی هزینه کرده بود تواین پنج شش سال ولی اصلا انگیزه نداشت...میترسم با بیخیالیش و تنبلیش اینم خدایی نکرده خراب کنه..
بالاخره عمله و خیلی باید مراقب باشه..چندماهه نوشابه ازخونشون قطع نمیشه..همش غذا میخورد و هیچ تحرکی نمیکرد که مبادا لاغر بشه..کلی تلاش کرد تا کمبود وزن برای عمل رو جبران کنه..
من تااینجا سعی کردم مانعش بشم ولی نشد..هیچکس پشتم نبود
ولی ازین به بعد من پشتشم نمیزارم تنهابمونه

واقعا ممنونم ،لطف کردین...نمیدونین چقدر روحیه گرفتم
ان شالله که سلامت و برقرار باشید هم خودتون هم همسرتون.
۲۹ مرداد ۰۴ ، ۰۹:۴۳ 💕 پسر خوب 💕

آره حق میدم، همسر منم تو ظاهر خیلی مشخص نبود تپلیش، ولی چیزی که هست باید انگیزه داشته باشه، چون بعد از عملش واقعا سخته... نه نوشابه نه چربی نه هیچی....

پشتش باشین که بعدش خیلی به حمایت نیاز داره، اینو بعدا میفهمین...

خوشحالم تونستم کمکی کنم

پاسخ:
بله درسته ، تنهاش نمیزاریم ان شالله


لطف کردین ممنون
عاقبتتون بخیر

انشاالله همه چیز خوب پیش بره بانو.

 خواهر من هم هیچوقت به حرفم گوش نمی‌ده ، کاری جز حرص خوردن و پشتیبانی کردن ازشون از آدم برنمی‌آید ، نمی دونن به عنوان خواهر بزرگه حرص و استرسی که آدم تحمل می‌کنه براشون پنج شیش برابر بیشتر از خودشونه .

انشالله که خیره .

پاسخ:
ممنون عزیزم ، درسته واقعا
هرچی خواستم خودمو بزنم به بیخیالی..خودمو سرگرم کردم یادم بره ولی همین که موقع رفتن شد استرس ودلشوره وجودمو گرفت، شاید بیشتراز خودش...


ان شالله

سلام

 

هیچ وقت حس خوبی به پیروی از تبلیغات نداشتم... حتی اگه نتیجه خوبی داشته باشه

انگار مثلا تشنه ای ولی دشمنت بهت آب تعارف می کنه! تشنه ای، نیاز داری، ولی دشمنته دیگه... 

 

ان شاءالله که از این عمل به صحت و سلامت بر می گرده... خدا بزرگه

پاسخ:
سلام

دقیقا منم همین حس رو دارم
تعبیر خوبی بود


ولی خیلیا هستن که شبیه خواهرساده من زود باورند.درسته شاید لاغربشی ولی من میگم وقتی میشه بابدن سالم زندگی کرد چرا بری زیر تیغ جراحی وخودتو ناقص کنی. 


ان شالله
خیلی ممنون ، سلامت باشین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی