وعدۀ وصل
سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۵۲ ب.ظ
السلام علیک یاحضرت رقیه بنت الحسین( س)
حارث که یکى از لشگریان یزید بود گفت :
یزید دستور داد سه روز اهل بیت علیه السلام را در دم دروازه شام نگاه بدارند تا چراغانى شهر شام کامل شود.
حارث مى گوید: شب اول من به شکل خواب بودم ، دیدم دخترى کوچک بلند شدو نگاهى کرد. دید لشگر از خستگى راه خوابیده اند و کسى بیدار نیست ، اما فورا از ترسش بازنشست و باز بلند شد و چند قدم آمد به طرف سر امام حسین علیه السلام که بر درختى که نزدیک خرابه دم دروازه شام آویزان بود.
آرى ، به طرف آن درخت و سر مقدس آمد و از ترس برگشت ، تا چند مرتبه .
آخر الامر زیر درخت ایستاد و به سر مقدس امام حسین علیه السلام پایین آمد و در مقابل نازدانه قرار گرفت و رقیه سلام الله علیها گفت :
⬛️السلام علیک یا ابتاه و امصیبتاه بعد فراقک و اغربتاه بعد شهادتک⬛️.
بعد دیدم سر مقدس با زبان فصیح فرمود:
اى دختر من ، مصیبت تو و رجز و تازیانه و روى خار مغیلان دویدن تو تمام شد، و اسیریت به پایان رسید. اى نور دیده ، چند شب دیگر به نزد ما خواهى آمد آنچه بر شما وارد شده صبر کن که جز او مزد او شفاعت را در بردارد.
حارث مى گوید: من خانه ام نزدیک خرابه شام بود، از اینکه حضرت به او فرموده بود نزد ما خواهى آمد منتظر بودم کى از دنیا مى رود، تا یک شبى شنیدم صداى ناله و فریاد از میان خرابه بلند است ، پرسیدم چه خبر است ؟ گفتند: حضرت رقیه علیها السلام از دنیا رفته است .
سوگنامه آل محمدص 429
⬛️شهادت بی بی رقیه خاتون تسلیت⬛️