๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

*
*
م‍ ‍ا ز ن‍ ‍د ه ‍ ب‍ ‍ه ‍ آن‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه ‍ آر ا م ‍ ن‍ ‍گ‍ ‍ی‍ ‍ر ی‍ ‍م
م‍ ‍و ج‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه آس‍ ‍و د گ‍ ‍یِ م‍ ‍ا ع‍ ‍د م م‍ ‍ا س‍ ‍ت
.
.
.

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم» ثبت شده است

۰۷
مهر
۹۵

ضامنـم حسیـטּ اسٺ و نمےشوم مأیوس

بے قــرارم ڪرده ایـטּ شمارش معڪوس


مثل یڪ بےقرار 

مثل یڪ چشم انٺظار 

مےشمارم روز وشب‌را تا مُحَرَّم

تا حُ سِ یْ ن 

  • ۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۷:۲۸
  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
۲۶
آبان
۹۴



السلام علیک یاحضرت رقیه بنت الحسین( س)
  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
۲۳
مهر
۹۴
دخترک از میان جمعیتی که شاهد اجرای مراسم تعزیه بودند رد شد...
در حالیکه عروسک و قمقمه اش را محکم زیر بغل گرفته بود،آنطرف تر شمر با هیبتی خشن، همانطور که دور امام حسین(ع)میچرخید ونعره میزد که قطره ای آب به تو ویارانت نخواهد رسید؛
چشمش به دخترک می افتد...او با قدمهای کوچکش از پله های تعزیه بالا می رود. از مقابل شمر میگذرد.مقابل امام حسین(ع) می ایستد، قمقمه اش را مقابل او میگیرد و می گوید:بیا آب بخور!!
شمشیر از دست شمر می افتد...
و رجز خوانی اش قطع می شود.
دخترک می گوید: "بخور ، برای تو آورده ام" و برمی گردد.
دخترک رو به روی شمر،(که حالا دیگر بر زمین زانو زده) می ایستد.
چشمان دخترک پر از قطرات اشک شده و می لرزدد.در چشمهای شمر نگاه می کند و با بغض می گوید:
" بابا ، دیگه دوستت ندارم "


  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
۰۷
آذر
۹۳

 

اَلسَّلامُ عَلَیکِــــ یا سَیِّدَتَنــــا رُقَیَّةَ،

 

عَلَیکِـــ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّــلامُ وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ

 

 

 

 

 

نوحه ی(رقیه س) حاج سلیم موذن زاده

 

.

  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
۱۳
آبان
۹۳

قصۀ غریبی ست ،این ماجرای عطش.

واز آن غریب تر، قصــۀ کسی است که خود بر اوج منبر عطش نشسته باشد

وبخواهد دیگــران را در مصیبت تشنگی؛التیام ودلداری دهــــد.


  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
۰۸
آبان
۹۳

به نام خدا


عمه جــــــــان شب نیمه شد چون شد که سالارم نیـامد؟
خسرو لــــب تشنگان بابای غــــــــمخوارم نیــامد
عمه جــــان هرکس که دیدم دست طفـلــش را گرفته
پس چـــرا بابای من یکـــــدم به دیدارم نیــامد؟
عمه جـــــــان بابم مگر آگه نمیشد ز حــــالم
پس چرا بر دیدن پای پر از خــــــارم نیــامد؟

روزما در شامتان جز شام ظلمانی نبود
ای زنان شــــــــام! این رسم مهمانی نبود...:(
از حضرت امام سجاد(ع) روایت شده است که حضرت فرمودند:
در آن زمان که ما در خرابــۀ شام دچار غم و اندوه و شکنجه های جسمی وروحی بودیم؛
روزی نگران حال عمه شدم.دیدم عمه ام حضرت زینب(س)دیگی را بار گذاشتند.
من پرسیدم:عمه جان این چه حالتی است که میبینم؟!
عمه ام حضرت زینب (س) پاسخ دادند:
«ای روشنایی چشمانم! این بچه ها خیلی گرسنه وبی قرارند،این کار را برای ساکت کردن آنها میکنم.»


  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
۰۳
آبان
۹۳

به نام خدا

ای خــــدا!در روز اول قـــالب غم ریختی
بعداز آن،در قالب غم،روح ماتم ریختی
مــــاتم وغــــــم را درون هم عجین کردی،سپس
ــ سوزوســـــازی این میان کم بود،آن هم ریختی
آن طرف،پیمانه ای از عقــــل،کم کم ساختی
این طرف،میخانه ای از عشــــــق،نم نم ریختی
خاکــ را بر باد دادی ،آب را آتـــش زدی
چار عنصر را یکی کردی و در هم ریختی
عقل وعشق وسوز وساز وماتم وغم جمع شد
تاکه طرح ونقشــــۀ  مـــاه مُحَــــــرّم ریختی!

* * * * * * *

ای مُحَـــــرّم،آتشی در سینـــۀ حوّا شدی
ای مُحَـــــرّم،شورشی در جــــان آدم ریختی
غصّـــۀ غربـــتــــ شدی،در قلــب هــــاجر سوختی
گریـــۀ عصمت شدی،از چشـــــم مریم ریختی
سینه ای از راز تو در سینــــۀ سینا نشست
کوثری از روح را در جسم زمزم ریختی
ای مُحَــــــــرّم،ای شروع زخــــم وآغــــاز عطـــش
انقلابی در درون هر دو عـــالم ریختی
مرحـــــبا ای دل،که امــــشب در عزای ایل عشق
شعله شعله سوختی،اشکــــــ دمادم ریختی

فرارسیدن ماه محـــــرُم

و ایام سوگواری سالار شهیدان

بر مشتاقان ولایت و امامت تسلیت باد.

 

باید شور حسینی را تبدیل به شعور حسینی کنیم.

یک سال را به خاطر یک ماه زنده ایم. دنیای ما بدون محرم نمی شود

 

 

دریافت

 

  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...
۲۹
مهر
۹۳

                     نرفتم کـــربلا امــــّـــــا

                                           شنیدم عالــــــمی داره...


میدانم دلـــــــتنگی...

ولـــــی صبـــر کن!

گــــریه هایت را نگـــه دار،

صبـــرکن!

وقت وصـــال نزدیکــــــــ اسـت.


به آسمـــــــان نــگاه کن
بغض کــــرده اسـت؛
گویی آسمـــــان هم دلتنگـــــ شده است...
آری ؛آسمـــــان هم دلتنگــــ مُحـَــرّم شده است.

  • جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا...