بازم اربعین.. و من هنوز اینجام، پشت این دیوارِ حسرت.. نمیدونم چطور بگم، ولی قلبم داره از جا کنده میشه. این همه سال گذشت، من هر بار گفتم سال دیگه حتما میطلبه..
نمیدونم اون چیه که مانع اومدنم شده!...فکرش داره داغونم میکنه ومن به هیچ نتیجه ای نرسیدم...
تقصیر منم هست، کم گذاشتم ...بخدا که کم گذاشتم...من مدیون دلمم...میدونید! من عادت ندارمچیزی رو به زور بگیرم.یا بدون دعوت تاحالا جایی نرفتم ،میگم شاید طرف راضی نباشه اصلا! چرا مجبور کنم طرفو...؟؟؟
میگم نکنه باید مثل حضرت یعقوب اسماعیلمو قربانی کنم؟ یعنی باید چیکار کنم؟؟
میگم که خودمونیم، اگه امسال خدایی نکرده آخرین اربعینمون باشه من جواب دلمو چی بدم؟
وضعیت منطقه که اصلا مشخص نیست !ماکه ازفردای خودمون خبر نداریم...مثل دوران کرونا زبانم لال، اگهراه کربلا بسته بشه چی؟
اگه اینطور باشه، من چطوری این رو به دلم حالی کنم؟
من اصلا دنبال ثوابش نیستم...میخوام فقط دلم آروم بشه..
بقول مداح ( حیفه آدم بمیره تو حسرت کربلا...)
قربونت برمآقا،خبر داری سنم داره میره بالا؟
اصلا خبر داری منم هستم؟؟؟؟؟ میبینی منو؟؟
دوران مدرسه توکلاس بعضی معلما با بعضی بچه ها خیلی صمیمی بودن، همش بااونا حرف میزدن و هرچی می شد به اونامیگفتن وحتی شوخی میکردن باهاشون...من اینقدر خجالتی بودم درعین حال بچه زرنگ کلاس، ولی هیچ وقت نتونستم یکاری کنم که بامنم همونطور رفتار کنن نشد به چشمشون بیام، حتی با نمره های بالا.....حالا که نمره هام پایینه !!چرا هرکاری میکنم به چشمت نمیام؟؟؟
.
.
.پن: ببخشید که متن آشفته ست!هذیون میگم ...منو تا اربعین تحمل کنید.
خوب میشم