رانندگی
اردیبهشت ۱۴۰۰ ،بین مطالب پیش نویس پیداش کردم:))
⬇️⬇️
چندروز پیش با همسرم رفتیم بیرون یکم رانندگی تمرین کنم فرداش آزمون شهری داشتم.رفتیم کمی از شهر بیرون ، یه منطقه خلوت وکم رفت وآمد. جامونو عوض کردیم، نشست کنارم و کامل چرخیده سمت من وتکیه داد به در ماشین و دستاشو بغل کرد و زل زده به من تا شروع کنم 😑
آقا ادم استرس میگیره خب! این چه ژستیه؟؟؟؟
بسم الله ...شروع کردیم به حرکت ...همون اول کاری هول میشم و یه پرش ریز میزنه ماشین ..
عصبانی میشه هاااا ولی صداش درنمیاد عوضش ایندفعه برمیگرده وروبروشو نگاه میکنه:)
(من با صدای بلند تپش قلب میگیرم و دیگه نمیتونم ادامه بدم)
کمی میریم جلوتر و هرچه جلوترمیریم ناامیدتر میشه وهرچند دقیقه یکبار دست میکشه روی صورتش و زمزمه میکنه لا اله الاالله و گوشزد میکنه که از تو راننده در نمیاد!و بعضی خصلتها تو خون آدمه و...
وی عادت داره با طعنه حرف بزنه تا تلنگری درمن ایجاد بشه ، ولی این حرفا بیشتر اذیتم میکنه تا اینکه درس بگیرم....گفتم بهش کاری به کارم نداشته باش، وگرنه کلاهمون میره توهم!!!
از گوشه ی چشم تصویر یه خون آشام میبینم که خیلی خودشو کنترل کرده!( خدایا منو ببخش اگه بفهمه بهش گفتم خون آشام!)
یهو یه ترمز وحشتناک میگیرم که اگه کمربند نداشتیم قطعا تو شیشه بودیم:))
چشماش داشت از حدقه درمیومد!!هاج و واج!!!..عصبانی شد و زل زد تو چشمام چند دقیقه :))))) وبا ارامشی که معلوم بود قبل از طوفانه گفت خودت بگو من الان چی بگم بهت؟؟این مربی چی به شما یاد میده؟؟؟؟میخواست ادامه بده وصداش بلندتربشه که باخودم گفتم (بهترین دفاع حمله ست:)) همونجا وسط خیابون پیاده شدم و گفتم دیگه نمیام...گفته بودم اذیتم نکن نه؟؟؟؟
ازشانس خوبش هم خیابون خلوت بود ..چندبار بلند صدام کرد و توجه نکردم
مجبور شد پیاده بشه وبیاد دنبالم درحالی که هی میگفت، (گفتم برگرد ! )
__نمیام ...اصلا دوست ندارم رانندگی کنم! هشدار داده بودم بهت!!
باشه ببخشید ،اشتباه کردم..
__نمیخوام یادبگیرم، کیو باید ببینم؟؟؟
ببخشید دست خودم نبود!! بریم زشته یکی میبینه!!
_چیزی نمیگمو با عصبانیت برمیگردم سمت ماشین.اگه ادامه بدم کار به جاهای باریک کشیده میشه .
ازدستش ناراحت میشم وباحالت قهر برمیگردیم خونه تا صبح فردا
صبح هم باهمون حالت قهر میریم امتحان و من به خودم قول دادم که هرجوری شده باید قبول بشم تا روشو کم کنم و بگم که خنگ نیستم:)
و رفتم و امتحان دادم و همون بار اول قبول شدم..
منتظر تو ماشین نشسته بود منم رفتم نشستم تو ماشین ..قیافه گرفته بود برای من !!،ولی چشماش داشت میخندید، معلوم بود جلو خودشو گرفته نخنده.. قیافشو که دیدم نتونستم جلوی خندمو بگیرم و زدم زیر خنده... اونم فهمید قبول شدم وخندید وگفت دیدی لازمه خشونت؟ اگه دیروز عصبانی نمیشدم الان قبول نمیشدی!!( :هیچ جوره کوتاه نمیاد و حرف ،حرفه خودشه)
همیشه موقع تمرین حرص میخوره و نمیتونه با آرامش کنارم بشینه ..اصلا رو صندلی کنار راننده که میشینه شخصیتش عوض میشه:)) وطبق معمول دعوامون میشه و برمیگردیم:/ رانندگی یاد گرفتن من بیشتر شبیه دعوای خانوادگی بود تا آموزش :)))
آقایون چرا وقتی میخوان رانندگی یاد بدن احساس میکنن مامور ساواکن و هرچی عصبانیتر موثرتر!!!؟؟؟ اگه بجای من یه پسر نشسته بود ،قطعا کتک هم میخورد:))
واسه من اینجوری بود که آموزش هاشون خیلی با هم فرق داشت.
مثلا یه نمونه اش ترمز دستی کشیدن. هم مربی می گفت و هم توی کتاب نوشته بود باید دکمه ترمز دستی رو نگهداری ولی توی آموزش خونوادگی وقتی دکمه نگه می داشتم عصبییی که چرا نگه می داری... خوششون میاد خرررت صدا بده انگار :/
مبارکه قبولی تون. ان شاءالله هر جا خواستین برین با آرامش و سلامتی برین و برگردین🍃