یک تاریخ پر از مظلومیتـــــ
"من ردای خلافت را رها ساختم، دامن خود را از آن در پیچیدم (کنار رفتم)، در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها (بدون یاور) به پاخیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آوردهاند، صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را مانند واپسین دم زندگی به رنج وا میدارد. (عاقبت) دیدم بردباری و صبر، به عقل و خِرَد نزدیکتر است، شکیبایی ورزیدم، در حال که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود، با دیدگان خود مینگریستم که میراثم را به غارت میبرند!
"نهج البلاغه،خطبه۳
فدای مظلومیتت یا علی که اگر به دنبال بزرگترین حق آل الله "حق ولایتت" رفته بودی معلوم نبود امروز پس از ۱۴۰۰ سال رنگی از اسلام و یادی از مظلومیت علی باقی مانده باشد که ما به یاد غربتت اشک مهمان چشمهایمان کنیم...
فـــدای غربتت یا علـــی؛
فدای نفس نفس هایت؛ آنگاه که دستهایت را بستند و به دارالخلافه ات کشاندند یک چشم بر درب نیم ســــوخته داشتی... تو گویی به همراه دستهایت نفسهایت را نیز گره می زنند...
فـــدای دستهـــایت که اگر بسته نبود...
فدای مظلومیتت در لحظه ای که به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله "افتادی،
واگر مامور به صبر نبودی ....
و فاطمیه یک دهه نیست؛ که یک تاریخ است. یک تاریخ پر از درد.
یک تاریخ پر از غربت. یک تاریخ پر از مظلومیت....