๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

*
*
م‍ ‍ا ز ن‍ ‍د ه ‍ ب‍ ‍ه ‍ آن‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه ‍ آر ا م ‍ ن‍ ‍گ‍ ‍ی‍ ‍ر ی‍ ‍م
م‍ ‍و ج‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه آس‍ ‍و د گ‍ ‍یِ م‍ ‍ا ع‍ ‍د م م‍ ‍ا س‍ ‍ت
.
.
.

آخرین نظرات

  • ۲۸ مرداد ۰۴، ۱۴:۵۱ - هو مورو :)))))

۸۴ مطلب با موضوع «مذهـــبی» ثبت شده است


شاید اینهایی که میگویم را بشنوید فکرکنید که من دیوانه شدم یا سرم به جایی خورده.وناشکری میکنم.

من گاهی دوست دارم که سرما بخورم، یا مریض بشوم، اگر یکسال بگذرد ومن سالم آن سال را گذرانده باشم ،نگران میشوم، آخر میدانید چرا! چون همیشه در این حالت حس میکردم خدا کنارم هست و  ..البته بعدازمریض شدن ،دورازجانتان به غلط کردن می افتم و قدر سلامتی ام را میدانم

.

(چقدرسخته کتابی نوشتن :)

میدانم که همهٔ این مطالب را خودتان خوب میدانید، فقط من باب یادآوری عرض میکنم.

باتوجه به این حدیث :

ناله ی مومن بیمار چون تسبیح است و فریادش تهلیل و خوابش در بستر بیماری عبادت است، و پهلو به پهلو شدنش جهاد "

یا حکمت ۴۲ در نهج البلاغه ،خودتان زحمت خواندنش رابکشید.

.

خدا چقدر مهربان است واقعا!

خواب روزه دار را عبادت و ناله مومن بیمار را تسبیح میشمارد.

 مثل متن، هم دستم خشک شد هم مغزم:|

انرژی مضاعف میخواهد ادامه این روند.


خب برمیگردیم به موضوع

گاهی زندگی چنان فشار میاره که باخودم میگم خدا فراموشمان کرده و مارو به حال خودمان رها کرده. سختی زندگیِ همه مثل هم نیست. یکی با فرزند و یکی با مال ودیگری ازلحاظ روحی درعذاب است. به خودم که میام تازه متوجه میشم که این فشارها و ناراحتی ها هم خودش نعمتی است.واگر نباشند باید نگران شوی که نکند خدا به حال خودت رهایت کرده.

استاد شجاعی نقل میکردند که :پیامبر(ص) رفته بودند درخانه ی بنده خدایی غذا بخورند، از طاقچه تخم مرغی افتاد زمین ونشکست!

همه تعجب کردند! وپیامبر درفکر فرورفت.

صاحب خانه گفت:یا رسول الله نگران نباشید درخانه ما هیچ بلایی نمی آید!

پیامبر سریع خانه را تـرک کرد(الکافی،ج ۲، ص۲۵۶)

خونه ای که درآن بلا نباشد ،یعنی خدا همه جـرم ها وجـریمه ها و گناه ها را گذاشته برای آخرت.

یکی از بزرگترین نعمتهایی که خداوند نصیب شیعیان کرده ،این هست که کفاره گناهان اونهارو در دنیا قرار داده.

بنابراین نباید انسان ها ازبلاهایی که ممکنه سرشون بیاد خدایی نکرده باعث بشه بیـن اون وخدا کدورتی ایجاد بشه.

ولی یک نکتـهٔ دیگه ای هم هست که ما نباید از خدا بلا بخواهیم. باید تمام تلاشمون رو بکنیم واگر خدایی نکرده حادثه ای هم سر راهمون قرار گرفت ، نگیم که خب همین هست وجز این نیست.

اینا فقط برای اینِ که اگر شخصی بیمار یا گرفتارشد، ناراحت و نگران نباشد و بداند که خدا هوای بنده شو داره.

بنظرم آیهٔ( فمن یعمل مثقال ذرةً...) نشون میده که،خداوند حتی ذره ذره کارها و رفتارها و پیشامدهای ما رو زیر نظر داره. وبرای ذره ای درد گناهی میبخشد 

.

.

ودر آخر جمله ای که نباید فراموشش کنیم

ناامیدی از رحمــت خدا، بزرگترین گنـــاه است.

.

.

بعدا نوشت: درسته "دعا" خودش یه مبحث جدا وطولانیه ولی باید دربحث (ناامیدی) دعا کردن رو هم اضافه کنم که هیچ دعایی بی اثر نیست و هر دعایی در دنیا وآخرت تاثیر مناسب خودش رو میزاره. ومقابل بلاها ومریضی ها دعا کردن رو نباید فراموش کنیم.

امام سجاد (ع) می‌فرماید: «دعای مؤمن یکی از سه فایده را دارد: برای او ذخیره می‌گردد یا در دنیا برآورده می‌شود یا بلایی را که می‌خواست به او برسد، از وی می‌گرداند» 

همیشه باید درزندگی تلاش کنیم دعا کنیم وناامید نباشیم که همش نوشته میشه یاذخیره آخرت میشه ،یا سپر بلاها .

.

(خدایا به داده و نداده و گرفته ات شکر؛ که داده ات نعمت است، نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان است).

سائل الزَّهرا♡
۲۶ تیر ۰۴ ، ۲۲:۵۱ ۵ نظر

جان من فدای نگاهتون ،خداروشکر که سایه تون بالای سرماست♡

 اَللّـٰهُـمَّ احْفَظْ سِیِّدِنٰا وَ قٰائِدِنٰا وَ وَلیِّ اَمْرِنٰا اِمٰامَ الْخٰامِنِہ ای

ذرّه ذرّه موی سپیــد کـردی

تا قد کشیـد و بـزرگ شـد ایـران اسلامـی….

ذرّه ذرّه از پـوست و گوشتِ تــن مایـه می گذاریـم

تا کسی یکــ بــرگ از درختِ انقلاب را نچینــد

دشمنان ومنافقان وفتنه گران بدانند که ولایت ،خط قرمز ماست

وای به حالتان اگر از آن عبور کنید!

سائل الزَّهرا♡
۲۵ خرداد ۰۴ ، ۱۹:۳۶ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۶ نظر

ماه رمضون بود داشتم تو اینستا چرخ میزدم که یه لحظه بایه پستی مواجه شدم ،که

میگفت انسانها قبل از به دنیا اومدن خودشون انتخاب میکنن که کی باشن و کجا باشن!

سائل الزَّهرا♡
۱۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۳:۰۰ ۵ نظر
بین جماعتی زندگی میکنم که مدام درحال قضاوت کردن ، مسخره کردن هستن و حتی گاهی باید به جای انقلاب و رهبر هم جوابگو باشم.
چندسال پیش اگه بود خیلی جدی بحث میکردم ، ولی الان واقعا دیگه حوصله برام نمونده.وقتی قرار نیست چیزی تغییر کنه در رفتارشون چرا باید خودمو بانی غیبت یک عده کنم؟
سائل الزَّهرا♡
۲۲ فروردين ۰۴ ، ۱۱:۴۳ ۴ نظر

شهادت حاج قاسم خیلی سنگین بود؟

شهادت حاج آقا رئیسی خیلی سخت بود؟

شهادت سید حسن خیلی سخت بود؟

 

حساب کنید شهادت امام حسین و یارانش چی بوده. چقدر سنگین و سهمگین بوده

 

بزرگترین مصیبت در آسمان و زمین بوده

"مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض" 

 

نه به خاطر اینکه به طرز وحشتناکی به شهادت رسیدند نه! چون کشتارهایی که نوع جنایتش وحشتناکتر از کربلا باشه تو تاریخ وجود داشته. مصیبت کربلا بخاطر این عظیم‌ترین مصیبت بوده که امام و مولایِ سیدحسن‌ها و حاج قاسم‌ها اونجا به شهادت رسیده!  حضرت عباس اونجا به شهادت رسیده. یارانی به شهادت رسیدن که هرکدوم حاج قاسم و سیدحسن بودن برای اباعبدالله.

مصیبت از دست دادن امام معصوم منصوب از جانب پروردگار بزرگترین مصیبته...

 

 

سال ۱۴۰۳ هم داره تموم میشه

مثل سال ۱۳۹۸...

وماهمچنان ایستاده ایم!

غم شهادت این عزیزان اینقدرسنگینه که نمیشه با کلمات وصفش کرد!

مگر چند نفربودند که دنیا به یکباره خلوت شد!

سائل الزَّهرا♡
۰۷ اسفند ۰۳ ، ۰۲:۱۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر
خیلی بده به یه نقطه ای برسی که حسرت گذشته و جوونیتو بخوری!

بعضی وقتا کلمه ها از رسوندن مفهوم واحساست عاجز میشن!

نمیدونم چه حسیه که افتاده به جونم وهی سرزنشم میکنه که چرا تلاشتو نکردی؟

این بود هدفی که میخواستی؟

شدی یه انسانه.....(حالا گناه دارم زیاد سرزنشم نکنم:)

خب حالا چی میشد باعقل سی سالگی درسن ۱۵ سالگی زندگی میکردیم؟

بعضی روزها این فکر خیلی از وقتمو میگیره ،به خودم میام و متوجه میشم که خیلی وقته رفتم تو‌ فکر گذشته وحسرت از دست دادنش،خیلی دوست دارم باهمین سن برگردم و از ۱۵ سالگی دوباره شروع کنم!

رفیق عزیز! بیدار شو !

داره زمان میگذره مثل برق و باد!

یه روز میرسه تکیه میدیم به عصا و‌میریم به گذشته ها وکاش سوغات سفر به گذشته لبخند روی لبت باشه.

 

راستی!به رسم ادب سلام 😊 

دلم خیلی براتون تنگ شده بود..

من بهترین روزهای عمرمو اینجا گذروندم وهرگز فراموشش نمیکنم.

التماس دعا🙏🏻

 

سائل الزَّهرا♡
۰۹ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۰۰ ۱۰ نظر

 

خدایا!.

شرمنده که گنده تر از دهانم حرف میزنم

اما ...

من ...

دلم شهادت میخواهد ...

من دلم گنده تر از اعمالم از تو میخواهد...

اما با این اعمال...

 
سائل الزَّهرا♡
۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۰۰

.رهبرم سلام

نمازت قبول...

چه کردند بادلت که اینگونه اشک هایت میریزد

چه کردند که مابین نمازت مکث میکنی و بغض هایت را میخوری

چه کردند با مولایمان که اینگونه بالای سر علمدارش اشک میریزد

سائل الزَّهرا♡
۱۶ دی ۹۸ ، ۱۲:۱۷

چــقــدر نـبـــودنـت تــلــخ اســت😔😔😔

چـــرا هــیـــچ روضــه ای آرامـمـان نـمـیـــکــنـد؟!

کـمــی بـــیـــشـــتــر از یــکـ داغ!

چگونه باورکنـــم که دیـگر نیستی

دلمان برایــت تـــنـــگ مـــیشود😔

همیشه در دلمان زنده ای ســـردار دلــهـــا❤

سائل الزَّهرا♡
۱۶ دی ۹۸ ، ۰۳:۵۰

باخودمان صادق باشیم.

خیلی از این بهانه هایی که به حساب "منطقی بودن"ردیف میکنیم برای انجام ندادنِ کارهای رویِ زمین مانده، کشک اند؛ کشک!

.

اگر نه آن مردی که آمد و به امام حسین (ع)گفت:

تکلیف جنگ مشخص شده دیگر من به کارت نمی آیم،.

یا آن یکی که اسبش را تعارف کرد به جای ماندن خودش هم.

 

خود را محک بزنید قبل از آنکه دیر بشود.

وقتش که برسد ،این کاروان منتظر من وتو نمیماند...

 

.

به قول استاد رائفی پور؛نمی فهمیم که نداریم.!

                                 . . . تعجیل درفرج آقا صلوات

سائل الزَّهرا♡
۲۳ آذر ۹۸ ، ۱۵:۵۷ ۱ نظر

چه حس خوبیست وقتی دفتر خاطراتت را ورق بزنی و خاطره هایت را مرور کنی

با خاطرات شیرین لبخند برلبت مینشیند و با خاطرات تلخ اخم میکنی

ولی هردوی اینها طعم شیرینی میدهند

وقتی صفحات وب رو مثل دفتر ورق میزدم،با هرپستی که برخورد میکردم یک یادش بخیری در ذهنم میگذشت...

چه روزها وساعت هایی پشت سیستم مینشستم و مطالبم را تایپ میکردم..چه ساعتهایی را به خاطر یک پست مفید وخوب دنبال مطلب بین کتابهایم میگشتم...چه با ذوق وسلیقه مطلب مینوشتم و اکثر عکسهارو متن نویسی میکردم...چقدر آن روز هارا دوست داشتم...

با این وب خاطره ها دارم...هر پستی که ثبت شده است ،پشتش خاطره ها نشسته!..وبا خواندنشان مرغ خیالم پرمیکشد به آن روزها..

واقعا  واقعا  واقعا  یادش بخیر

چقدر حسرت ان روز ها را میخورم

دغدغه هایم شیرین بود برایم...

چه شد که چنین شدم...

چه شد که راه کج کردم..

______________________

این قسمت حذف شد!

 

سائل الزَّهرا♡
۱۰ آذر ۹۸ ، ۰۹:۲۸ ۳ نظر