- ۷ نظر
- ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۱:۳۰
◇داستان این شهید رو بخونیدو ببینید بعضی وقتها گذشت از یک گناه آدم رو به چه جاهایی نمیرسونه...
+یه روز با رفقا رفته بودیم دماوند،یکی از بزرگــتر ها گفت:احمد آقا برو کتری رو آب کن بیار.....
منم راه افتادم....راه زیاد بود،کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رود خانه نزدیک شدم.تا چشمم به رود خانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم، بدنم شروع کرد به لرزیدن، نمیدانستم چه کار کنم.همان جا پشت درخت مخفی شدم...
می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم.پشت آن درخت وکنار رودخانه ،چندین دختر جوان مشغول شنا بودند.همان جا خدا را صدا زدم وگفتم خدایا کمکم کن.خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم ،هیچ کس هم متوجه نمیشود.امـــا خدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم.
از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم.خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود.یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود:هرکس برای خدا گریه کند، خداوند اورا خیلی دوست خواهد داشت...گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم.حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم و اشک میریختم و مناجات میکردم.خیلی با توجه گفتم یا الله......یا الله.........به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همۀ اطراف شنیده میشد.به اطرافم نگاه کردم، صدا از همۀ سنگریزه های بیابان و درخت ها وکوه ها می آمد!!!!
همه میگفتند: سبوح القدوس و رب الملائکة و الروح....
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد....
✎ در سـال1391 ، دفترچه ای که 27 سال پس از شهــادت احـمد آقا داخل کیفـی قدیمـی که متعلق به ایشون بود ،بدست آمــد.در آخرین صفحه نوشته بود که...
در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم ،حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...
شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید وما مرده ایم...
◇کتاب عارفانه سیره عملی فرار از گناه شهید احمد علی نیری.
مانشانه های ظهور را داریم،ولی شرط ظهور فقط یکی است.وآن هم آماده شدن شیعیان است.ظهور در شرایطی رخ میدهد که خیلی از مقدمات فراهم شده باشد و الا حضرت تشریف نمیآورد. حضرت برای فرماندهی یک لشکر سازمانیافته میآید، نه برای سازماندهی یک لشکر پراکنده و متشتت..
+از خدا میخواهیم ما را جزء کسانی قرار ندهد که بعد از روشن شدن حق، ساکت نشستند؛ مثل آن مردم نامرد مدینه که حقانیت حضرت زهرا(س) را دیدند و همهچیز برایشان روشن شد، ولی ساکت نشستند و از ایشان دفاع نکردند...
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان
دلخسته خــدا خــدا میکردم یک ماه برای تو دعا میکردم
هر جمعه ی ماه رمضانی که گذشت تا وقت اذان تو را صدا میکردم
سی روز به عشق دیدنت آقاجان من روزه ی خود به اشک وا میکردم
در هرشب قدر وقت احیاء ارباب بایاد شما یاد وصفا میکردم
ای کاش نماز عید فطرِ خود را در پشت سر تو اقتدا میکردم
افسوس چنین نشد ومن فهمیدم یک ماه برای خود دعا میکردم
رمضـــان هم سپری شد خبری از تو نشد
سهم ما خون جگری شد خبری از تو نشد
الهی ماه رمضون هم گذشت ومن از خودم نگذشتم،تو از من بگذر
دلم نمیاد دلنوشته وداع را بنویسم،هروقت هم که بهش فکر میکردم،باخودم میگفتم خب حالا وقت دارم.برای خداحافظی زوده، کو تا ماه رمضون تموم بشه، ولی خب مثل اینکه وقتشه...ولی...
من به این مهمونی عادت کرده بودم..دلم گرفته......عجب سفره ای بین ما بود.عجب برکتی داشت...
تا چشم بهم گذاشتیم تموم شد! دیگه لحظه لحظه ی وداعه...دوست دارم سرم رو بزارم کنار این سفره ی خدا،ویه دل سیر به حال خودم گریه کنم...آخه من که جایی رو ندارم برم.دلم خوش بود به این ماه...
پر از بغضم...
نکنه مهمانی آخرم باشه؟!...
میروی و دل من سنگ شود
رمضــان یـک خبــر از یار بــده
بر دلـــم مــژده ی دلــدار بــده
به نام خدا
بدان!خدایی که گنج های آسمان و زمین در دست اوست، به تو اجازۀ درخواست داده و اجابت آن را به عهده گرفته است.تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطا کند، درخواست رحمت کنی تا ببخشاید.درصورت ارتکاب گناه درِ توبه را مسدود نکرده است.در کیفر تو شتاب نداشته و در توبه و بازگشت، برتو عیب نگرفته است.
در آنجا که رسوایی سزاوار توست ،رسوا نساخته.هر گناه تو را یکی، و هر نیکی تو را ده به حساب آورده، وراه بازگشت و توبه را به روی تو گشوده است.
هرگاه او را بخوانی،ندایت را میشنود. وچون با او راز دل گویی، راز تو را می داند،پس حاجت خود را با او بگوی ، وآنچه در دل داری نزد او باز گوی، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن،تا غم های تو را برطرف کند و در مشکلات تو را یاری رساند.و از گنجینه های رحمت او چیزهایی را درخواست کن که جز او کسی نمیتواند عطا کند،
مانند عمر بیشتر ؛ تندرستی بدن ؛ و گشایش در روزی.سپس ،خداوندکلید های گنجینه های خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن داد.پس هرگاه اراده کردی ،میتوانی با دعا، درهای نعمت خدا را بگشایی، تا باران رحمت الهی بر تو ببارد.
ای دل بسوز تا شب احیا نیامده تقـــدیر مـــا هنوز به دنیا نیامده
فرقی نکرده ایم زِ اَحیای سال پیش توبه چـرا ســـراغ دل مـــا نیامده
گویی به گــوش عده ای از مـــا هنوز هم هل من معین غربت آقـــــــا نیامده
آری برای بنده شدن وقت کــم است ای دل بســـوز تا شب احیا نیامده
اللـــ___ــــهــم عَجِـــــ___ـــــل لِوَلیـــــ___ـــــکـــــ الــــ___ـــفرَج
به نام خدا
در برابر بلا و گرفتاری سه گونه میتوان رفتار کرد:
1.جَزَع 2.صبر؛ 3.شکر
شکر مخصوص کسانی است که میتوانند صورت نعمتهای خدا را حتی در بلاها ببینند و زیادتی شکر،
لازمه اش شناخت چهره ی نعمت در بلاهاست،وقتی تو در نعمت ها(بلا)ذکر ببینی، زیادتی شکر خواهی داشت.(1)
اللهم لک الحمد على ماجرى به قضاؤک فى اولیائک...و جعلتهم الذریعه الیک و الوسیله الى رضوانک.
سپاس تو را به خاطر آنچه از قضای تو بر اولیائت گذشت که آنان رابر خویش و دینت خالص نموده بودی
و در برابر تحمل آن قضا، پاداش بزرگ برای آنان برگزیدی.
هرکس به انبیاء واهل بیت(ع)و رهپویان حق نزدیک تر باشد،امتحانی سخت تر خواهد داشت.
«انّ اَشدّ النّاس بلاءً الانبیاء ثُم الذینَ یلونهم ثُم الامثل فالامثل»(1)
چرا که:
سلسۀ موی دوست حلقــۀ دام بلاست هرکه در این حلقــه نیست ،فارغ از این ماجراست
که همین دوران غیبت وانتظار نیز امتحانی برای مؤمنان منتظر می باشد،
امام موسی بن جعفر(ع) می فرماید:آنگاه که دست از پنجمین نفر از فرزند هفتم ائمه کوتاه شد،پس خدا را در دینتان!،کسی شما را از آن جدا نکند....برای صاحب این امر غیبتی است؛این فقط امتحانی از سوی خداست که آفریدگان را با آن می سنجد.(2)
+بلا و ابتلا سنجیدن است،به بوته آزمایش انداختن است.+
وقتی خداوندبنده ای را دوست داشت او را غرق در بلا میکند و از غمی در نیامده،در غمی دیگر می نشاند.(3)
و چنین است که میبینیم رسول اکرم(ص) و امام (علیه السلام)هم از گرسنگی و بیماری در امان نبودند،آن هم در شکل های بسیار رنج آور.
دِ لـــ تـَــ نـــ گــَـ مــــ ..
دلتنگ یک لحظه نشستن تو حرم و زل زدن به گنبد طلات ...
دلتنگ باب الجواد...
بطلب آقا جـــــــــــان
السلام علیکـــ یا علے ابن موســــے الرضـــا المرتضے
____________________________________________________________________
*مبارکـــه اربــابـــــ ، مبارکــــه سلــطان*
رشته مهـــر دل ما همه در دست شماست
کشور ما به خدا خانه دربست شماست
هرچه تهدید و یا هرچه که تحــریم شویم
به خداوند محال است که تسلیم شویم
گـر مقـاوم همگی لــب ز شکایت دوزیم
به خــــدا با مـــدد مــــادریت پیــــروزیـــم
آی ای دشمـن زهرا و علـی ننگـت باد
کمتر ای بیســـــروپا زمزمه جنگت باد
که مــرا زمــزمه جنـگـــــ تـو آزار دهــد
و اگر رهـــبر من رخصـت پیکار دهــد
به خـــدا سر ز تن نحــس تو سرکـــش بزنم
دفتــر و میــز و گــزینه هــایت آتــش بزنــم
همــه دنیــا شــده فریاد عــدالـــــتخواهـی
کــاش این جـمعـه شـود با مـــدد تو راهی
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
عالـــــــمی منتظــر گفتن بسمــالله اوست
کــاش میآمـــد و بودیــم کنـــارش یارش
هر کجــا هست خدایا به سلامت دارش