๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

ســــــٱئڵ ګـۇې تۅٱم یٲزۿـــــــړٲ

๑°•عطـــــرخـــــاکــــ •°๑

*
*
م‍ ‍ا ز ن‍ ‍د ه ‍ ب‍ ‍ه ‍ آن‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه ‍ آر ا م ‍ ن‍ ‍گ‍ ‍ی‍ ‍ر ی‍ ‍م
م‍ ‍و ج‍ ‍ی‍ ‍م ک‍ ‍ه آس‍ ‍و د گ‍ ‍یِ م‍ ‍ا ع‍ ‍د م م‍ ‍ا س‍ ‍ت
.
.
.

بایگانی
آخرین نظرات
۱۶فروردين

نمیدونم من اینطوری شدم یا یه امر طبیعیه!

تا میاییم یکم بخندیم و شاد باشیم از ته دل،

یهو ته دلت خالی میشه و دلشوره میاد سراغت.

 

 

قدیمیا میگفتن غم وشادی همسایه هم اند

یا موقع خندیدن بلند .میگفتن آروم بخند غم بیدار نشه

احساس میکنم اگه یه جایی بهت خوش بگذره ، چند ساعت دیگه  فراموشت میدن

سائل الزَّهرا♡
۲۶اسفند

تلخ ترین خداحافظی امسال...

...

سائل الزَّهرا♡
۰۷اسفند

شهادت حاج قاسم خیلی سنگین بود؟

شهادت حاج آقا رئیسی خیلی سخت بود؟

شهادت سید حسن خیلی سخت بود؟

 

حساب کنید شهادت امام حسین و یارانش چی بوده. چقدر سنگین و سهمگین بوده

 

بزرگترین مصیبت در آسمان و زمین بوده

"مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض" 

 

نه به خاطر اینکه به طرز وحشتناکی به شهادت رسیدند نه! چون کشتارهایی که نوع جنایتش وحشتناکتر از کربلا باشه تو تاریخ وجود داشته. مصیبت کربلا بخاطر این عظیم‌ترین مصیبت بوده که امام و مولایِ سیدحسن‌ها و حاج قاسم‌ها اونجا به شهادت رسیده!  حضرت عباس اونجا به شهادت رسیده. یارانی به شهادت رسیدن که هرکدوم حاج قاسم و سیدحسن بودن برای اباعبدالله.

مصیبت از دست دادن امام معصوم منصوب از جانب پروردگار بزرگترین مصیبته...

 

 

سال ۱۴۰۳ هم داره تموم میشه

مثل سال ۱۳۹۸...

وماهمچنان ایستاده ایم!

غم شهادت این عزیزان اینقدرسنگینه که نمیشه با کلمات وصفش کرد!

مگر چند نفربودند که دنیا به یکباره خلوت شد!

سائل الزَّهرا♡
۰۹بهمن
خیلی بده به یه نقطه ای برسی که حسرت گذشته و جوونیتو بخوری!

بعضی وقتا کلمه ها از رسوندن مفهوم واحساست عاجز میشن!

نمیدونم چه حسیه که افتاده به جونم وهی سرزنشم میکنه که چرا تلاشتو نکردی؟

این بود هدفی که میخواستی؟

شدی یه انسانه.....(حالا گناه دارم زیاد سرزنشم نکنم:)

خب حالا چی میشد باعقل سی سالگی درسن ۱۵ سالگی زندگی میکردیم؟

بعضی روزها این فکر خیلی از وقتمو میگیره ،به خودم میام و متوجه میشم که خیلی وقته رفتم تو‌ فکر گذشته وحسرت از دست دادنش،خیلی دوست دارم باهمین سن برگردم و از ۱۵ سالگی دوباره شروع کنم!

رفیق عزیز! بیدار شو !

داره زمان میگذره مثل برق و باد!

یه روز میرسه تکیه میدیم به عصا و‌میریم به گذشته ها وکاش سوغات سفر به گذشته لبخند روی لبت باشه.

 

راستی!به رسم ادب سلام 😊 

دلم خیلی براتون تنگ شده بود..

من بهترین روزهای عمرمو اینجا گذروندم وهرگز فراموشش نمیکنم.

التماس دعا🙏🏻

 

سائل الزَّهرا♡
۱۱آذر

چقدر دلم برای نوشتن تنگ شده ... 

سائل الزَّهرا♡
۲۰مرداد

 

خدایا!.

شرمنده که گنده تر از دهانم حرف میزنم

اما ...

من ...

دلم شهادت میخواهد ...

من دلم گنده تر از اعمالم از تو میخواهد...

اما با این اعمال...

 
سائل الزَّهرا♡
۲۱اسفند

 نه میتوانیم بمیریم 

نه میتوانیم زندگی کنیم...

نه میتوانیم همدیگر را ببینیم 

نه میتوانیم همدیگر را ترک کنیم

به تنگنای عجیبی افتاده ایم!

اللهم عجل لولیک الفرج

سائل الزَّهرا♡
۱۸اسفند

روزی حضـرت "علی"(ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.

اصحاب پرسیدند چطور ؟

مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟

شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟

تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.

آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.

مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند .

 

مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان "علی" فروشی نکنیم...!!!

______________________________________________

پ.ن:به مناسبت میلاد امام علی(ع) و روز پدر، با ذکر یک صلوات یادی کنیم از پدرانی که در کنار خانواده هایشان نیستند.ویادی از کبوتران سبکبال وشهدای خونین بالی کنیم که امروز جایشان در کنارفرزندانشان خالی است.

عیدتون خیلی خیلی مبارک..مخصوصا پدران و مردان سرزمینم.روزتون مبارک.

یاعلی

سائل الزَّهرا♡
۰۷اسفند

این ضرب المثله هست که میگه:سالی که نکوست از بهارش پیداست!

من تازه معنیشو میفهمم!

سالی که شروعش با سیل بود معلومه آخرشم با کروناست

چه معلوم!شاید با بدتراز کرونا تموم بشه.

امسال سال عجیبی بود..

سالی که هیچوقت متاسفانه فراموش نخواهد شد.

سالی  که بعدها از ان به عنوان خاطره ی بد برای فرزندانمون یاد خواهیم کرد.

سال پرماجرا...!

همه ی اینا به کنار ،بدتراز همه شهادت سردار عزیزمون بود که یادمون نمیره..

_______________________

سائل الزَّهرا♡
۰۹بهمن


اسماء آب مے ریخت و دست هاے علے (ع) بہ سستے روے پیڪرِ نحیفِ طاهرہ اش بہ بهانہ ے غسل،عدوات را جستجو مے ڪرد...
ڪاشانہ اش چون چشمانش ڪم نور بود و بے فروغ.
خون،اشڪ مے شد و از گوشہ ے چشمانِ اطهرش چِڪہ...
ّبغض ها،اشڪ ها،فریادها و عشق ها حبس شدہ بود در سینہ اش.
اسما مے دید ڪہ چشمانِ دلتنگ حیدر آیات قرآن را تلاوت مے ڪنند!


_یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّآ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ...
اے ڪسانے ڪہ ایمان دارید،بہ خانہ ے پیامبر وارد نشوید،مگر این ڪہ بہ شما اذن دادہ شود...

سائل الزَّهرا♡
۱۶دی

.رهبرم سلام

نمازت قبول...

چه کردند بادلت که اینگونه اشک هایت میریزد

چه کردند که مابین نمازت مکث میکنی و بغض هایت را میخوری

چه کردند با مولایمان که اینگونه بالای سر علمدارش اشک میریزد

سائل الزَّهرا♡
۱۶دی

چــقــدر نـبـــودنـت تــلــخ اســت😔😔😔

چـــرا هــیـــچ روضــه ای آرامـمـان نـمـیـــکــنـد؟!

کـمــی بـــیـــشـــتــر از یــکـ داغ!

چگونه باورکنـــم که دیـگر نیستی

دلمان برایــت تـــنـــگ مـــیشود😔

همیشه در دلمان زنده ای ســـردار دلــهـــا❤

سائل الزَّهرا♡
۲۳آذر

باخودمان صادق باشیم.

خیلی از این بهانه هایی که به حساب "منطقی بودن"ردیف میکنیم برای انجام ندادنِ کارهای رویِ زمین مانده، کشک اند؛ کشک!

.

اگر نه آن مردی که آمد و به امام حسین (ع)گفت:

تکلیف جنگ مشخص شده دیگر من به کارت نمی آیم،.

یا آن یکی که اسبش را تعارف کرد به جای ماندن خودش هم.

 

خود را محک بزنید قبل از آنکه دیر بشود.

وقتش که برسد ،این کاروان منتظر من وتو نمیماند...

 

.

به قول استاد رائفی پور؛نمی فهمیم که نداریم.!

                                 . . . تعجیل درفرج آقا صلوات

سائل الزَّهرا♡
۱۰آذر

چه حس خوبیست وقتی دفتر خاطراتت را ورق بزنی و خاطره هایت را مرور کنی

با خاطرات شیرین لبخند برلبت مینشیند و با خاطرات تلخ اخم میکنی

ولی هردوی اینها طعم شیرینی میدهند

وقتی صفحات وب رو مثل دفتر ورق میزدم،با هرپستی که برخورد میکردم یک یادش بخیری در ذهنم میگذشت...

چه روزها وساعت هایی پشت سیستم مینشستم و مطالبم را تایپ میکردم..چه ساعتهایی را به خاطر یک پست مفید وخوب دنبال مطلب بین کتابهایم میگشتم...چه با ذوق وسلیقه مطلب مینوشتم و اکثر عکسهارو متن نویسی میکردم...چقدر آن روز هارا دوست داشتم...

با این وب خاطره ها دارم...هر پستی که ثبت شده است ،پشتش خاطره ها نشسته!..وبا خواندنشان مرغ خیالم پرمیکشد به آن روزها..

واقعا  واقعا  واقعا  یادش بخیر

چقدر حسرت ان روز ها را میخورم

دغدغه هایم شیرین بود برایم...

چه شد که چنین شدم...

چه شد که راه کج کردم..

______________________

این قسمت حذف شد!

 

سائل الزَّهرا♡
۰۶مهر

نمیدانم

بیقراری هایم برای دیدنت

تمام میشود؟؟؟

 

 

.

.

.

.

.

کربلا نرفته ام اما دلتنگ کربلایـم..

نمیدانم" دلتنگ "کلمه مناسبی برای کربلا نرفته هاست یا نه!

 

سائل الزَّهرا♡